چهارده آسمان... |
به نام خدای رحمن و رحیم سلام --------------- راستش نمی دونم چقدر اون تصویر در سریال امام رضا علیه السلام مستند بوده، اما وقتی دیدمش یهو دلم لرزید... وقتی که امام در راه مدینه به مرو به جماعتی رسیدن که به استقبالشون اومده بودن، ایشون از اسب پیاده شدن و خودشون با آغوش باز به سمت مردم رفتن... و من در این فکر فرو رفتم که وقتی ما هم می ریم پابوسشون، آیا این طور با آغوش باز میان به استقبالمون؟...
یا امام رئوف... نزدیک به دو ساله که توفیق زیارتتون نصیبم نشده... آقا بطلب... دلم برای صحن و سرای حرمت تنگ شده... برای اون گوشه ی امن روبروی ضریح.. که خیره بشم به اون منظره ی بهشتی و نفس بکشم... السلام علیک یا علی بی موسی الرضا... [ چهارشنبه 91/2/20 ] [ 12:7 صبح ] [ گویای خاموش ]
به نام خدای رحمن و رحیم سلام ------------ یادمه بچه تر که بودم، یه مجموعه کتابی بود در مورد معصومین (ع)، و هر جلدش درباره ی یکی از این بزرگواران که من البته فقط دو سه جلدش رو داشتم یکیش در مورد حضرت زهرا (س) بود.. یادمه اون جایی که داشت لحظات بعد از شهادت حضرت زهرا (س) رو وصف می کرد، و حال حضرت علی (ع) رو... آخ که همیشه از خوندنش چقدر دلم می شکست... چقدر غم انگیز تنهایی و مظلومیت علی (ع) رو وصف کرده بود... هر وقت می خوندمش وجودم پر می شد از غصه و جیگرم می سوخت برای علی... چقدر سوزناک گفته بود از تنهایی علی... ای تاج سر عالم و آدم زهرا آن روز که من هستم و تاریکی قبر ------------- پ.ن.1. پ.ن.2. راستش رو بخواید اگرم اهواز بودم ممکن بود جرأت نکنم بخونمش... خدایا... پ.ن.3. خدایا.. به حق پهلوی شکسته ی زهرا... [ سه شنبه 91/2/5 ] [ 3:15 صبح ] [ گویای خاموش ]
|
|
[ طراحی : نایت اسکین ] [ Weblog Themes By : night skin ] |