سفارش تبلیغ
صبا ویژن

چهارده آسمان...

 

به نام خدای رحمن و رحیم

سلام

----------

بی مقدمه بگم...

همیشه هر عیدی که می شه می گم من از صاحب این روز عیدی می خوام...
واقعاً هم می خوام!

امروز داشتم فکر می کردم که آخه چه کار کردی براشون که عیدی هم می خوای؟!!

فقط به یه جواب رسیدم...
این که...

دیدید این بچه ها رو، که عیدا بدون هیچ تعارفی از بزرگتراشون عیدی طلب می کنن؟!
دیدید چقدرم این عیدی رو حق خودشون می دونن؟!

دیدید بزرگترها رو؟
ناراحت که نمی شن هیچ، با روی باز و با سخاوت تمام به بچه ها عیدی می دن...
با این که می دونن این بچه هیچ کاری نکرده که مستحق این لطف باشه...

اما اونا بزرگترن و رو حساب عشق و علاقه شون به بچه ها، بدون هیچ چشمداشتی بهشون عیدی می دن...

تازه دیدید که گاهی بچه ها این قدر کوچیکن که قدر عیدی ای که بهشون داده شده رو نمی دونن...
مثلاً می بینی فرق اسکناس با یه دونه شکلات رو نمی دونن! یا حتی شاید شکلاته رو ترجیح بدن!

اما اون بزرگتر که صلاح بچه رو می دونه، بهش هم شکلات می ده هم اسکناس، حتی اگه بچه هه اون وقت نفهمه ارزشش رو...

حالا آقا! امام! سرور! بزرگ ترین بزرگ تر ِ این عصر و زمان...

من.. کوچک ترین...

اومدم پیشتون!

هیچ کاری براتون نکردم اما با پررویی تمام ازتون عیدی می خوام!

شما هم رو حساب بزرگتری، با این که می دونی هیچ کاری نکردم که مستحق این عیدی باشم، دست رد به سینه م نزن...

تازه آقا، می دونم که من دارم ازت شکلات طلب می کنم!!

اما شما رو حساب بزرگیت، هم بهم شکلات بده که دلم خوش بشه، هم اون چیزی رو که فعلاً من قدرش رو نمی دونم اما تو می دونی...

آقا! امام! سرور! بزرگ ترین بزرگ تر ِ این عصر و زمان!

برای خودم و همه ازتون عیدی می خوام...
از مادرتون هم عیدی می خوام...

مثل بچه ها، بی هیچ رودرواسی دارم ازتون عیدی طلب می کنم!

حالا شما بزرگیت رو نشون بده...

 

آقا! امام! سرور! بزرگ ترین بزرگ تر ِ این عصر و زمان...

میلادت مبارک باد!


[ پنج شنبه 91/4/15 ] [ 4:10 عصر ] [ گویای خاموش ]

 

به نام خدای رحمن و رحیم

سلام

-------------

وقتی می خواهی چیزی یا کسی را بهتر بشناسانی..
وقتی می خواهی چیزی یا کسی را شرح دهی...
وقتی می خواهی حست را نسبت به کسی یا چیزی بیان کنی...

...آن وقت است که برای شناساندنش، شرحش، و ابراز احساسات برایش.. به صفات متوسل می شوی...

اما از حسین که می گویی..
هر کار می کنی صفتی نمی یابی...

آخر حسین خودش صفت است!
صفتی که تمام خوبی ها و زیبایی ها را در همین یک کلمه پیش چشمت می آورد...

باور نداری؟
امتحان کن!
همین الآن چشمت را ببند و زیر لب بگو «یا حسین...»

خدایی دلت نلرزید؟!
وجودت لبریز از امید نشد؟!
اشکت در چشم حلقه نزد؟!
کامت شیرین نگشت؟!

...

یا حسین!
میلاد خودت و برادرت و پسرت (صلوات الله علیکم) بر خودت و مادرت و پسرت (که طالب خون مقتول کربلاست..)، و بر محمد (صلوات الله علیه و آله) و جمیع خاندانش و بر فرد فرد ِ امتش مبارک باد...

ای آن که از پیامبری و پیامبر از تو!
به حق سجادت.. به حق باب الحوائج، عباست..
و به حق لب ِ تشنه ی هر سه تان ای سه شاه کربلا!
...دل بی لیاقتم را لایق عیدی این اعیاد بدان...

خودت می دانی که دیگر این دل، دل نیست...

اصلاً مگر دلی که در این جشن و سرور آسمانی در گوشه و کنارش غصه باشد دل است؟!

امشب.. همین امشب!
همین لحظه.. دل همه ی ما را دل کن...

میلاد شاه کربلا، علمدار کربلا و بیمار کربلا مبارک باد...


[ شنبه 91/4/3 ] [ 2:20 صبح ] [ گویای خاموش ]
درباره وبلاگ

گویای خاموش
دو عالم آسمان را هفت خوانند... ولیکن آسمان من «دو هفت» است...
موضوعات وب
امکانات وب
بازدید امروز: 1
بازدید دیروز: 2
کل بازدیدها: 32922